در ستایش موسیقی کردی
با "ت" درباره موسیقی صحبت میکردیم و او میگفت بعضی موسیقیها تو را به خانه وصل میکنند، خانه نه به معنای مکان فیزیکی آن که به معنی جایی امن و پر از آرامش و مهر.
بعدتر طولانی با هم به موسیقیهایی گوش کردیم که به قول او وصلکننده بودند. تمام مدت به لبخند عمیق و شور او نگاه میکردم و فکر کردم موسیقی وصلکننده برای من چیست؟ اصلا تا الان دقت کردهام یا نه؟
تمام آن روز در برابر این سوال بیجواب بودم، به موسیقیهای محبوبم گوش کردم ولی هیچکدام آنی نبود که " ت" میگفت.
روزهای بعدتر آنقدر شلوغ بودم که فقط به موسیقی گوش میکردم تا صداهای ذهنیام کم شود و یاد " ت" نبودم تا امروز؛
روزهایی که دلتنگ و خسته هستم، به موسیقیهایی پناه میبرم که هیچ درکی از زبانشان ندارم؛ روسی، عبری، پرتقالی و ...
شنیدن این موسیقیها لزوما حالم را خوب نمیکند بلکه ذهنم را درگیر کشف واژهها و حدس زدن داستان میکند و یادم میرود قبلتر چه احساسی داشتم.
امروز سراغ موسیقی رفتم که " پ" هفته گدشته برایم فرستادهبود، حسن زیرک.
فکر میکردم شبیه همه موسیقیهایی است که زبانشان را بلد نیستم ولی به جایی پرت شدم که انگار تمام مدت دنبال آن بودم، همان وصلکنندهای که "ت" میگفت.
من هیچوقت به کردستان سفر نکردم، دوست و فامیل کرد نداشتم و کوچکترین کلمهای از زبانشان بلد نیستم ولی امروز تمام مدت به موسیقی کردی گوش میکردم و احساس وصل بودن داشتم، احساس سبک شدن.
نمیدانم این خاصیت موسیقی کردی است یا من فقط چنین احساسی داشتم.
از صبح طولانی به موسیقی کردی گوش میکنم و قلبم آرام است و اشکهایم جاری و به کردستان فکر میکنم.
این اتصال عمیق به کردستان و موسیقی و فرهنگ و افسانههایش شاید نشانه آن باشد که در جهان قبلی کرد بود و بخشی از این قبیله شگفتانگیز.
- ۰۲/۱۱/۲۰