از احساسات عجیب در میانه جنگ
شنبه, ۱ تیر ۱۴۰۴، ۰۶:۴۶ ب.ظ
دوستانم در شهرهای مختلف پخش شدهاند و از زمان شروع این جنگ مدام باهم صحبت کردیم و حال هم را پرسیدیم تا شاید این مهر و همصحبتی رنج و ترس را کمرنگ کند.
در تمام این همصحبتیها از ترسی میگفتند که برایم قابل درک بود اما قابل لمس نه که انگار برای من این روزها هیچ تفاوتی با روزهای قبلتر نکرده، شاید ارتباطات محدود شده و بیشتر در خانهام و همین
خجالت میکشیدم این را به کسی بگویم که همه از نگرانی و ترس میگفتند و خیال میکردم اگر بگویم حسی ندارم برداشت اشتباهی کند.
نمیدانم این بیحسی از کجا است ولی در میانه جنگ بیحسم.
- ۰۴/۰۴/۰۱
خیلی در یادت بودم این چند روز و تلگرامم وصل نمیشد که ازت خبر بگیرم. خوبی عزیزم؟