امید
از موهبتهای بزرگسالی این است که تمام این سالها، بیشتر از تصورم، با اتفاقات بد مواجه شدم و همچنان زنده ماندم؛
شکستهای فراوان کاری و تحصیلی و عاطفی، خشم و رنجش و از دست دادن آدمهای دوستداشتنی و مهم زندگی، تلاش فراوان برای بقا در میان جهان عجیب آدم بزرگها و ...
تمام این سالها سعی کردم، با سختی، اتفاقات بد را بپذیرم و غصهی آن را بخورم ولی باز امیدوار بمانم و ادامه بدهم.
تمام این سالها هربار با اتفاق بدی مواجه شدم، به جهان کتاب و موسیقی و فیلم پناه بردم تا قلبم آرام بگیرد و فراموش کنم.
ولی منبع امید و خوشبینی من چیز دیگری بودم، یک مجموعه عکس، مجموعه عکس گیاهان هنگکنگ از مایکل وولف.
گیاهان هنگکنگ بیشتر از هرچیزی من را امیدوار نگه میدارد چون میان همهی زشتی خاکستری و شلوغی ناخوشایند و ناامیدی زندگی، سبزینگی را نشان میدهد و این جادوی مایکل وولف است.
من روزهای زیادی با خشم و غم به این عکسها نگاه کردم و فکر کردم، زندگی قشنگ نیست اما باید ادامه بدهم تا به این سبزینگی برسم و این روزها بیشتر از همیشه به این عکسها نگاه میکنم.
امید برای من شبیه عکسهای مایکل وولف است و کاش هنوز زنده بود تا برایش مینوشتم که آقای وولف عکسهای شما روزهای زیادی من را از سقوط نجات دادند.
- ۰۲/۰۲/۲۴
پست پرحسی بود. دست مریزاد...
چقدر جذابه که آثار یک هنرمند، بتونه روی دیگران چنین تاثیرات مفیدی بگذاره. شاید بهترین راه معنادارکردن زندگی همین باشه: کمک به دیگری!
کاش زنده بود و این حس خوب رو دریافت میکرد :|