Yağmur Gibi

Yağmur Gibi در زبان ترکی یعنی شبیه باران؛
رویای قدیمی‌ام که دوست داشتم باران روزهای یکشنبه ورشو باشم.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۴/۰۴
  • ۰۳/۰۳/۱۹

۲ مطلب در شهریور ۱۴۰۳ ثبت شده است

روزهای کم‌نور ۱

پنجشنبه, ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، ۰۵:۰۶ ب.ظ

قبل‌تر اینجا و دربرابر تمام دوستان نزدیکم اعتراف کرده‌بودم که احساس رهایی می‌کنم، که آرامم، که خوبم و خیال می‌کردم و می‌کردند کلماتم واقعی است که نبود؛

من فقط مدت‌ها تمام احساساتم را مخفی کرده بودم و خودم هم باورم شده‌بود من همین آدم کم صحبتی هستم که کم لبخند است و به سختی احساساتش را نشان می‌دهد.

جلسات تراپی شبیه نیشتری است که تک‌تک این احساسات مخفی شده را نشان می‌دهد و خودم را با خودم مواجه می‌کند.

حالا دوباره خشمگین می‌شوم، بغض می‌کنم، لبخند می‌زنم و گاهی دلم می‌خواهد داد بزنم.

گاهی خسته می‌شوم از بازگشت احساسات و حجم شدید و گاهی امیدوار می‌شوم که شاید روزی مثل قبل توانایی بروز احساسات را دارم.

روزهایی که مثل امروز خشمگین هستم و بغض می‌کنم، احساس می‌کنم نمی‌توانم و فاصله‌ای تا فروپاشی ندارم.

این روزها احساس نیاز به حضور دارم و در عین حال می‌ترسم از حضور نا‌امن و خلوت را انتخاب می‌کنم.

ولی از ته قلبم می‌دانم به همدلی احتیاج دارم‌.

نمی‌دانم روزهای بعد از این بهتر است یا نه، نمی‌دانم از پس این روزها برمی‌آیم یا نه...

  • ۰ نظر
  • ۲۹ شهریور ۰۳ ، ۱۷:۰۶
  • Mavi

تراپی

چهارشنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۳، ۱۰:۲۳ ب.ظ

یکی از پروژه‌های کلاس چهارم دبیرستان ساخت آتشفشان بود؛
با بطری پلاستیکی و خمیر کاغذ آتشفشانی می‌ساختیم، داخلش جوش‌شیرین می‌ریختم و برای درک نحوه خارج شدن مواد عذاب سرکه اضافه می‌کردیم.
من تا هفته قبل نه خاطره‌ای از آن پروژه در ذهنم بود و نه به آتشفشان فکر می‌کردم ولی جلسات تراپی یادآور آن آزمایش است؛
هرجلسه انگار میزان زیادی سرکه درون آتشفشانم می‌ریزم و مواد خاکستری با حجم زیادی خارج می‌شود، همراه با درد و رنج و بو و رنگ ناخوشایند و تمام نمی‌شود انگار.
بعد از هرجلسه فکر می‌کنم،تمام شد و دوباره برنمی‌گردم ولی نمی‌دانم چه چیزی است که وادارم می‌کند دوباره به تماشای خروج دردآور بشینم، شاید امید به روزهای بهتر و تمام شدن این خاکستری‌ها.
فایده دارد؟ نمی‌دانم.
فقط می‌دانم بعد از هرجلسه به نوازش شدن احتیاج دارم.

  • ۰ نظر
  • ۲۱ شهریور ۰۳ ، ۲۲:۲۳
  • Mavi