Yağmur Gibi

Yağmur Gibi در زبان ترکی یعنی شبیه باران؛
رویای قدیمی‌ام که دوست داشتم باران روزهای یکشنبه ورشو باشم.

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب در تیر ۱۴۰۲ ثبت شده است

از دلتنگی

يكشنبه, ۲۵ تیر ۱۴۰۲، ۰۹:۵۰ ب.ظ

آفتاب بو دارد؟
نمی‌دانم...
من تمام امروز بوی آفتاب مراکش را حس کردم، بوی آفتاب مراکش و دمنوش به‌لیمو.
هردوی این‌ها ظاهرا بوهای معمولی هستند ولی همین بوهای معمولی امروز شبیه زنجیری من را به تخت وصل کرده‌بودند.
ظهر که از آموزشگاه برگشتم، فکر کردم تا امشب مشق‌های کلاس فرانسه را می‌نویسم، ترجمه را کامل می‌کنم، متن کارفرما را می‌نویسم ولی همین دو بوی معمولی همه‌چیز را بهم ریخت.
تمام بعدازظهر تنبور گوش کردم و تصاویر در ذهنم تکرار شد و ذهنم در لابیرنتی بی‌پایان گیر کرده بود.
و حالا؟

دلم می‌خواهد حماقت کنم.

  • Mavi

مصیبت خانواده ایرانی

چهارشنبه, ۲۱ تیر ۱۴۰۲، ۱۰:۴۲ ب.ظ

نمی‌دانم اولین‌باری که متوجه تفاوت بین خودم و خانواده‌ام شدم، چند ساله بودم و در چه شرایطی ولی از همان روزها تا همین دو سال قبل فکر می‌کردم می‌توانم امید به تغییر آن‌ها داشته‌باشم یا حداقلِ حداقل امید به پذیرفته شدن و احترام دیدن.
امید واهی بود ولی از خوش‌باوری و ساده‌لوحی من!

خانواده انتظار دارند من همان دختر حرف‌گوش‌کن مذهبی سابق باشم ولی این لایه‌ از من هزارسال است که از بین رفته و آن‌ها نمی‌بینند.
تمام این سال‌ها من خودم را غرق جهان‌های متفاوتی با خانواده کردم، عقاید متفاوتی را امتحان کردم تا در نهایت به این خودم فعلی برسم، خودمی که با تجربه و رنج به آن رسیدم و برایم ارزشمند است ولی در معرض تغییر.
و خانواده تمام این‌ سال‌ها انتظار داشتند من بی حرفی به آن‌ها گوش کنم و لجبازی نکنم و من آن سمت ماجرا از حرف بی‌منطق و بی‌تجربه فراری.

و‌این روزها احساس در قفس بودن دارم؛
انگار من موجود مریخی باشم که غیرقابل درک شدن است و‌حتی غیرقابل پذیرش و تنها باید از دست او رها شد.

نه من می‌توانم کوتاه بیایم و بحث نکنم و نه آن‌ها و هرروز بحث‌ها بیشتر و طولانی‌تر و آسیب‌زاتر می‌شود.
و من آرزوی مردن دارم تا شاید خانواده دست از من بکشد.

  • Mavi