Yağmur Gibi

Yağmur Gibi در زبان ترکی یعنی شبیه باران؛
رویای قدیمی‌ام که دوست داشتم باران روزهای یکشنبه ورشو باشم.

طبقه بندی موضوعی

از اول

جمعه, ۱۲ آبان ۱۴۰۲، ۰۷:۵۴ ب.ظ

ماه شبیه سرخپوستی خشمگین نگاهم می‌کرد.
رد نور تمام اتاق را پر کرده‌بود و جایی برای فرار نبود، حتی پرده‌ها رد نور را از بین نمی‌برد. باید تسلیم تنبیه ماه می‌شدم.
دعای آرامی در گوش‌هایم، به رد نور روی پوستم نگاه می‌کردم. انگار ماه قصد داشت تمام سیاهی‌های روحم را نشان دهد.
قبل‌تر تمام مدت خودم را گول می‌زدم که تقصیر من نیست، که من آدم بدی نبودم ولی نور رسوایم کرد.

آدمی تا قبل از این‌که خودش به سقوط نزدیک شود، آدم‌هایی که لغزیده‌اند را سرزنش می‌کند که باید عاقل می‌بودند ولی وقتی خودش با تمام وجود به سقوط و پستی نزدیک شود، تازه متوجه اشتباهاتش می‌شود و آن‌وقت برای هرکاری دیر است.
من سقوط کرده‌بودم و این ترس و نفرت کمترین مجازاتم بود.

فردای آن شب فکر کردم سقوط کردم ولی می‌توانم دوباره سرپا شوم، باید سرپا شوم.
و من برای خالی کردن ترس و نفرت و دوباره سرپا شدن، راهی جز غرق در کلمات بلد نیستم.

  • ۰۲/۰۸/۱۲
  • Mavi

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی