بعد از سالها، لذت واقعی ترجمه
اولین باری که ترجمه کردم، بخشی از پروژه دانشگاه بود و بعدتر، در طول سالهای تحصیل و همزمان با تدریس، مقالههای مختلفی ترجمه کردم. مقالاتی که نه علاقهای به موضوعشان داشتم و نه حتی به اسم من چاپ میشد، تنها برای پول.
تمام سالها به ترجمه اینطور نگاه کردم و با وجود هیجانانگیز بودن، لذت عمیقی نبردم. از شروع اولین درد گردن هم ترجمه را کنار گذاشتم تا دو هفته قبل؛
دو هفته قبل، گاردین میخواندم و مقالهای درباره کتابی به تازگی چاپ شده برای کودکان توجهم را جلب کرد و کتاب اتفاقی، یکی از بهترین کتابهایی شد که این چند سال خواندم.
تمام مدت خواندن فکر کردم دوست دارم من مترجم این کتاب باشم و در نهایت امشب ترجمه فصل سوم کتاب تمام شد.
تمام مدت ترجمه به فکر چاپ و ارسال برای ناشر نبودم و فقط ترجمه کردم. فقط ترجمه کردم چون انگار من سالهای نوجوانی شخصیت اصلی کتاب باشد و به خودم ترجمه این کتاب را بدهکار بودم.
نمیدانم بعد از تمام شدن ترجمه باید کاری انجام بدهم یا نه ولی میدانم خوشحالی عمیقی دارم که برای اولین بار کلمات شگفتانگیزی را برای خودم ترجمه کردم.
- ۰۲/۰۳/۱۸
چقدر عالی ^_^ امیدوارم که چاپش هم بکنی :)