Yağmur Gibi

Yağmur Gibi در زبان ترکی یعنی شبیه باران؛
رویای قدیمی‌ام که دوست داشتم باران روزهای یکشنبه ورشو باشم.

طبقه بندی موضوعی

از آشفتگی‌های ذهنی

سه شنبه, ۵ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۱:۱۲ ب.ظ

دیروز برای جستجوی آدمی و پیدا کردن راه ارتباطی با او دوباره اینستاگرام را نصب کردم.

یادم نبود آخرین بار چه زمانی سراغ آن رفته بودم، شاید یک سال قبل که در جستجوی چیزی بودم که جایی جز اینستاگرام پیدا نمی‌شد و بعد از یک روز از شلوغی‌اش خسته شدم و تمام!
برای من همیشه بیش از اندازه شلوغ بود و تنها راه ارتباطی با آدم‌هایی که هیچ علاقه‌ای به ارتباط و باخبر شدن از هم‌دیگر نداشتیم و تنها از سر شوق روزهای اول همکاری و هم‌کلاسی بودن با هم ارتباط این چنینی شکل داده‌بودیم. 

دیروز قرار بود ایمیل آن آدم را پیدا کنم و دوباره اینستاگرام را ببندم تا سالی دیگر ولی کنجکاوی یا شاید دلتنگی من را وادار به جستجوی دوستی دور و قدیمی رساند و این جستجو به مکالمه‌ای تا ساعت 1 نیمه‌شب و در نهایت تصمیم او به سفر به شهر من و  قرار ملاقات‌مان ختم شد.
همه‌چیز از تصورم سریع‌تر پیش رفت و حالا نمی‌دانم در برابر ملاقات فردا صبح با این آدم باید چه احساسی داشته‌باشم.

از دیدن او خوشحالم که از دوستان خوب من بود و جهان من را می‌شناخت و درک می‌کرد و صحبت با او همیشه حال خوبی داشته.
اما نمی‌دانم احساس خوشحالی و رضایت من در این روزها درست است یا نه.
نمی‌دانم درست است یا نه که پس لرزه‌های اتفاق بد چند هفته قبل هنوز پابرجا است و معلوم نیست تا کجا پیش می‌رود و هر روز بیشتر از قبل متوجه عمیق بودن فاجعه می‌شویم و کاری از دست ما برنمی‌آید جز آشفتگی.
حال مامان هر روز از قبل آشفته‌تر است و آدم مقصر ماجرا سکوت می‌کند و خود را مقصر نمی‌داند و من این میان هیچ کاری نمی‌توانم انجام بدم و از دیروز احساس شرم دارم که خوشحال هستم و در این روزها با این آدم قرار ملاقات گذاشتم و بی‌صبرانه منتظر ملاقات با او هستم.

تمام این فکرها احمقانه به نظر می‌رسد اما نمی‌توانم مغزم را متوقف کنم که مدام سرزنشم می‌کند؛
- چرا با این آدم قرار ملاقات گذاشتی؟
- چرا خودخواهی و بیشتر پیش مامان نیستی و درگیر مصاحبه‌های شغلی هستی؟ 
- چرا هرکاری نمی‌کنی خوشحال‌تر باشند؟
و هزار چرای این شکلی شبیه موریانه مغزم را سوراخ می‌کند و من نمی‌دانم چه کاری درست است و نه.
فقط کاش راه خاموش کردن مغزم را فقط برای صبح بلد بودم

  • ۰۲/۰۲/۰۵
  • Mavi

نظرات (۱)

تغییر دادن بقیه کار ما نیست. فقط میتونیم همراهشون باشیم در مسیری که درونش هستند

پاسخ:
درسته ولی وقتی می‌بینی داره به سمت نابودی میره، سخته کاری نکنی و فقط تماشاگر باشی.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی