برای نورا نوشته بودم که زندگی را شبیه آن نقاشی ژاپنی امواج دریا میبینم؛
گاهی پر خروش و دوستنداشتنی و ترسناک است اما بلاخره دوباره آرام میشود و زیبایی و آرامشش حال خوبی به آدم میدهد و همین جاری بودن است که من را امیدوار میکند.
حالا من این روزها با تمام دلتنگی و خستگی و ملال با کوجکترین توری لبخند میزنم و امیدوار میشوم که شاید فردا بهتر باشد، هرجند سادهلوحانه.
و دلخوشی بزرگ این روزهای من بزرگ شدن روح و نگاهم است و مدرسه روش؛
روزهای اول به خاطر قولی که به sun داده بودم، در کلاس شرکت میکردم و مشق مینوشتم. حالا ولی شیفته استاد قشنگ و مشقهای سخت و طولانی شدم.
این مشقها تنها کاری است که این روزها برای خودم انجام میدهم و دلم میخواهد طولانی ادامه داشته باشد.